من دلم می خواهد
که به رویای بزرگی برسم
که درآن خوب شود بندگی خوبترین
که در آن اشک نریزد دل
من دلم میخواهد
اوج بگیرم چون آن باز
در پی جستن نور
پشت آن دیوار بزرگ
که کسی گفت شهریست درآن
شاید آن شهر همان رویای من است
که همه در پی آن می گردند
هر کسی فکر کند عاشق است جای سوال است
که او عاشق قلب خود است
یا در سینه ی خود هیچ ندارد
پشت دیوار کسی است !
عشق بار گرانیست به هر کس ندهد
نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۷/۱۲
عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من
متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی
دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر