ای پاک بهشتی همه شب فکر تو هستم
آغوش چه کس , گهواره آرام تو است ؟
آن چشم خمارین که دلم را بربود
تیریست که بر دل زده ای
تدبیر چه باشد که تو اندیشه نابی
این جمله تمام است .
فاخته هر قدر که کرد ناله و فریاد , نشنیدی
چون گم شده در راه بیابان
نگرانم بفریبند تو را .
ایام جوانی سپری شد , شدم پیر
فاخته .
یاد نگرفتی , که بگویی ز دلت حرف !!!!
عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من
متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی
دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر