شهرت بر در این خانه حلقه میزند 

تا که باشد بنده این پیرِ زن


پیر راهم, خشم آلود از نگاه شهوتم

خسته از بایدهای ظالمان حسرتم


شهرت, رنگ می بازد از بدی

ناز نازان, خوب خوبان

می شود شهرت, حلقه کرده بر دلم


دست بر هر کاری می زنم

میشود آشوب, شهر و دیار


عیب از من نیست من یک زنم

شهرت پاشنه کفش من است ؟

یا لباسی که به زور پوشیده ام ؟

یا میان خط و قلم ؟

یا میان گیسوانم در نسیم ؟

هر چه هست

شهرت

چسبیده بر روح و تنم


هر نگاهم, هرکلامم میشود آشوب در شهر

می پرسم ز خود, من گنه کارم ؟


شهرت دورشو, دورشو

این پیرزن,فاخته . خسته است

 

  • شاعر الهه فاخته 
  • کتاب شعر فاخته 
  • شعر شماره 8

سایت رسمی الهه فاخته شهرت ,؟ ,شعر ,حلقه ,دورشو ,میان ,؟ یا ,شهرت بر ,میشود آشوب ,خانه حلقه ,یا میانمنبع

عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من

متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی

دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته

داستان دختر گم شده در کوچه های شهر

پدرم دیگر نیست

شعر بی قراری از کتاب وشاید عشق 1

شعر فریاد بی پاسخ از کتاب صدای حق مقدمه

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها

خرید اینترنتی iranpooshak instastrick TehranMusic بهترین راه دانلود درب شیشه ای آویسل 101 فروشگاه نرم افزاری آنتی ویروس جی دیتا شاپ فروشگاه استور استار گوگل لینک - تبادل لینک رایگان