چون سها در آسمان چشم تو گم گشته ام
بی محبت از دلم رد می شوی
تو شهاب میبینی و گم می شود نور کمم
بی مهابا آرزویم میشوی
سود تو از بی محبتی با من چه بود ؟
میسوزد دلم با رسم تو
هرصبح, زودتر, بر می خیزم ز خواب
تا که شاید باد , اخبار مرا سویت برد
این چه رویای قشنگیست , صبح دم
با امید باد, با امید یک خبر بر می خیزم ز خواب
من دعایت می کنم این صبح دم
گر ببینی, چون من کسی مشتاق دیدار تو است
ای فاخته, دعای صبح گاهی
مستجاب می شود زودتر از هر دعا
پس دعایی کن صبح شد , وقت حاجت است !
عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من
متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی
دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر