افسوس که راز پنهان در چشمها نمایان
رخ میدهد غمی سخت, در دیدگانِ گریان
ای خالق دو عالم, لطفی به حال من کن
اینجا خبر ندارند از حال دردمندان
این غم در نگاهم, راز دلی شکسته ست
طعنه زدن چه سود است
آن گاه که دل , عبوس است ؟
این رسم بی وفائیست
عاشقِ د لشکسته , مرهم نیست برایش
مار خموش در کام
نیش می زند با کنایه
اما چه سود دارد !
جز سنگینی نگاهی کز ظلم یار , ثقیل است
افسوس که راز پنهان , دردی نهفته دارد
این درد در نگاه است
فاخته . بیگناه است
*گلایه از کسانی که می گویند چشم هایم غم دارد *
عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من
متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی
دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر