تمام می شود روز محنت و غم
تمام می شود درد دوری و هجر
نوید می دهم طلوع فردا را
که همسفر خوب من از راه معرفت آمد
التیام د لشکسته را اکنون , به دست یار با وقار دادم
به مژده , صدا می زنمت
و, می گویم :
تمام شد . تمام !
تمام شد , روز محنت و غم ,فاخته !
عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من
متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی
دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر