درمجلس انس, انس می گیرم به خاطره ات
فقط تو بودی و این دلتنگی مزمن من
مرا چه شده ؟
به کجا باید رفت از این حکایت تلخ ,
نجات پیدا کرد ؟
شکوه از خواب کردم و همه عمر بیدارم
این چه حالیست
که من درخلوت تنهایی خود حس کردم ؟
تمام صحنه زندگیم , رد پایی از توست
مرا چه شده ؟ تمام لحظه های زندگی ام شده ای
چنان شادم و سرخوش که هر کسی میدید
فکر می کرد من عاشق اصل عشق شده ام
کسی نگفت فاخته چرا این همه نغمه تلخ میخوانی
به دلم برات شده, روزهای تلخ می گذرند
به انس خاطرات تو ای یار خوش سیما
شب و روز حسرت عطر تنت
شروع دوباره سرمستی این دل ب یتاب است
به کجا نگاه کنم که نباشی
وقتی
پشت تیک و تاک ساعت, نگاه تو است
عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من
متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی
دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر