دلم شکست و همای سعادت برگشت
به روی شانه نشست و اقبال فاخته چرخید و
شدم خوش اقبال !
هر شعر نوشته ام شد کتیبه دل
که گاه از شکستگی خود می گفت و گاه از د لتنگی
ابیات در آن میلرزید وقتی به واژه دل می خورد
شدم عاشق شکسته دل و الله
در مکتب ب یوفایی, حرف عشق .
یادم داد
فهمیدم عشق را باید بخشید
نه به یک نفر بل به مردم شهر یا بیشتر
آرام شدم اما گاهی
تیزی قلب شکسته , چنگ م یزند بر روحم
به خود که می آیم می بینم , پر خونم
برایم دعا کنید شاید
دل شکسته, آرام گیرد بعد این همه مدت !
عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من
متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی
دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر