نقاب از چهره بردار که طریقت من
به جز اسم خدا و مدد ز او نبود
آهنگ رحلت مرا خواندند ,
سب کفکران بدون دل و خدا !
درد دارم درد
از فریاد من , خوشحال شدند
خاموش شدم,
درد . دو چندان شده بود
اما
قصه این است از گذشتگان تا حال
هر که بد کرد به خود کرد
خدا میبیند , و جهان میبیند
بدی بر می گردد سمت خودت
دشمن دیرینه
غم نشاندی اما
روزی
خواهم دید که می گریی
بی پناهی و پر از حسرت
دنیا آیینه اعمال است
گرچه فاخته اکنون پر از غم و سوز است
اما خدایی که به او پر داد,
می پراند او را تا آستانه درگاه
پس . لایق عشق خداست !
عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من
متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی
دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر