در کوی تو, دلِ شکسته نمیخرند
بازار خودفروشی از ساکنان کوی توست
انگار که عقل از سرت پریده است
خود را می پرستی و ساکنان کوی خود
برای تماشای تو, خود فروشی مقدم است
در کوی تو, ن کار قبله تواند
انگار که خدا هیچ, مصلحت هیچ . گناه , مقدم است
تو مست تر از همیشه, رد می شوی زکوی
نه نان م یبینی و نه آب فقط شراب
برای روح تو , مستی دروغ مقدم است
دراوج آگهی از حال خویشتنی ولی
دختران هرزه تن برای تو مقدم اند
تو را هیچ حسی به مقدسات نیست
خدا و کلام آن, هیچ
دل عاشقانه , هیچ
گناه فاخته, فقط دل مهربان شده است
دل خود فروش برای تو مقدم است
عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من
متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی
دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر