مثل یک جوجه قناری دربند قفس ,
هر شب خواب پرواز میبینم
اما صبح که بیدار میشوم ,میبینم در قفسم .
از خود میپرسم:” آیا این قدرت رویاهای من است
که هنوز با اسارت این قفس نفس میشکم!”
صدایی میگوید: چه قدرتی دارد عشق !
یکی نیست بگوید :عشق دست از سرم بردار
من مرگ میخواهم نه تو را .
عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من
متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی
دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر