شعر نو درباره تنهایی
کتاب شعر صدای حق
شاعر الهه فاخته
1389/03/08
دل تنهایم را می سایم
می سایم تا که تنهایی من, پا نگیرد بخراشد دل را
هر چه از غربت خود باز بگویم بسرویم چه کم است!
مادرم! دیشب درد چنان سینه کوچک من را بفشرد
از وجود داد زدم من گناه کار بزرگم الله ؟
که تولد شده است عامل بودم ؟
آسمان می لرزد
ماه در پرتو عشق
دنیای وجودم , سوت و کور است
به کجا راه روم
من که اینجا بی باک ترین بنده تنهای تو هستم!
آه شکوه گفتم, آن چه گفتم نه که شعر نه که نثر
من نمیدانم چیست
اسمش را می گذارم رامه من با سرور خوبم الله
خط به معراج افق نزدیک است
خط به مشی رویش گل پیوند است
جمله زیباست اما شعر من راز من است
عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من
متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی
دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر