شعر نو داروگ ها
کتاب شعر صدای حق
شاعر الهه فاخته
1390/02/05
داروک ها می خوانند .
زیر چتر درخت, روی شاخه ی سرد
حس نو بودن, حس تازه, می آید, آوا
انگار در گوش جهان می خوانند
« آزادیم, آزادیم
می خوانیم, می یابیم
یار دیگر می خواهیم »
اردک ها
می روند در پی راه آبی
تا کجا ؟
بودن, بودن و ماندن, قانون است
تا خدا می خواهد, بودن, قانون است
آرام, پرده ی شب را
می کشد, هوری پاک خدا
به به, عطر شادابی یک غنچه گل می آید
رنگ آب, رنگ شادابی قورباغه های عجیبی ست
که در فاصله ای نا پیدا,می خوانند
شب می آید, آرام
رخنه می اندازد بر پلک
می خواهم امشب, مهمان باشم
می خواهم از سفره دوست, تکه نانی بردارم
و با آرامش موج , نفسی تازه کنم
که از آرامش رفتن و آمدن اردک هاست
آه, باز شبی می آید
و من, در طلب نور خدا
دست به دامان طبیعت زده ام
آرام, باید رفت
شاید , پشت درختان
یک پری منتظرست تا نویدی بدهد از صبح
باید بروم, وقت آرام الهی, آمد
شب معراج,
در میان داروگ و اردک و آب
می پرد لحظه ی معراج به درگاه خدا
اما
قورباغه ها همچنان می خوانند!
باید بروم .
دوشنبه:05/02/1390
“ این شعر الهام گرفته شده است از پارک ملت, دریاچه راکد , از روشنی آفتاب تا دم دمای تاریکی شب”
عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من
متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی
دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر