شعر سپید معجزه شماره 40
دفتر شعر 1394
شاعر الهه فاخته
1394/02/26
یک صدا خواب شیرینم را می گیرد
بر میخیزم خانه خالیست
پنجره ها بسته شیء خوابیده ست !
تار مویی در جلوی چشمانم می لرزد
میرقصد . انگار . میخندد !
بادِ سردی در اتاق می پیچد
و قلم بر می دارم , بنویسم از این لحظه
در بستر, خواب گرمی انتظار از من دارد
قبل از اذان صبح گاهی
پلک بر هم بگذارم و زودتر آید رویا
انگار از درون منتظر چیزی هستم
رویایی در بیداری !!!
انگار منتظر معجزه ای هستم
بیدارم تا خواب نمانم از شروع لحظه
شاید امروز , معجزه ای خواهد آمد !
شاعر الهه فاخته
عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من
متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی
دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر