شعر سپید شهر مردگان شماره 34

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

1394/02/12

در شهر مردگان . خوابم نمی برد

در شهر مردگان . خاکستری, حیاط باغچه است !

آسمان, در شهر مردگان . تیره , خورشید نیست !


در شهر مردگان .

صدای تپنده برگ بهار از شاخ ههای همیشه خشک ,

افتاده است

بوی غریب بی کسی , فریاد میزند

 (هر کس به فکر خود ,

هر فکر برای درد و غصه ایست )

اجبار در جسم !


هیچ حسی ندید که پرنده می پرد!

آن قاصدک به وجودش نیاز نیست ؟

دعا , برای زدودن نفرت , جواب نیست ؟

نگاه , برای تابش خورشید , راه نیست ؟

و تبسم, برای تپیدن دوباره قلب , التیام نیست ؟

چه کرده ایم و چه می کنیم ؟ جواب چیست ؟

 

میان غبار قهوه ای شهر مردگان

, جوانه درخت, سبز نیست !


مشکل از کجاست ؟؟؟!

مشکل از چشمهای ماست . مشکل از ندیدن است

و عادتی که چو مرداب , کشیده مردن را به زیر زندگی


فقر, از اول . بوده است

حسرتِ چه می خوری ؟ از خوابی که در آن .

احتیاج, گناه نیست !


اما, من غصه دارم از این شهر قهوه ای

شهر پر از دودهای ماشینها سیاه .

آسم گرفته ام از خفگی جریان مردگان !

مردگانی که راه میروند , بی دلیل !!


این خواب دو روزه , کابوس شده است

آیا نمیشود کابوس رویا شود به خواب ؟

شاعر الهه فاخته


سایت رسمی الهه فاخته شهر ,مردگان ,؟ ,شعر ,مشکل ,الهه ,شهر مردگان ,در شهر ,نیست ؟ ,مشکل از ,الهه فاختهمنبع

عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من

متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی

دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته

داستان دختر گم شده در کوچه های شهر

پدرم دیگر نیست

شعر بی قراری از کتاب وشاید عشق 1

شعر فریاد بی پاسخ از کتاب صدای حق مقدمه

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه اینترنتی بانه ارزان عقیق یمنی تخفیفان دانلود رایگان تمامی جزوات اموزشی نقد و بررسی نرم افزارهای اندروید جدید ترین بیوگرافی در سال 2020 روئین تن بیا برا خرید DIGIKALA من و عشقم