شعر سپید غم شماره 30

دفتر شعر 1394

شاعر الهه فاخته

 

1394/02/03

یک تنهایی مرموز از کودکی کنارم بود

و اکنون , چون پیرزنی تنها درغروب روز

 (که می آید به کوچه مینشیند و مینوشد چای ! )

نشسته ام کنارپنجره, چای می نوشم


دلم دیگر. نه بال و پری دارد و نه ذوقی

دلم در این خانه مدام میگیرد ! انگار سربارم .

دلم میگیرد از او که یادش رفت خدایی هست !

خدا هم خاموش شده است

دلم می گیرد از یک راز

ظهر عاشورا , کسی آمد و چیزی گفت

کسی که پر محبت بود !

صدای قلب او را فهمیدم


دلم میگیرد از سازم , شکست یک روز

و تمام لحظه هایی که زود رفتند

سازم شکست , روحم شکست

ده سال , دورماندم از ساز .

خداوندا . من باختم زندگی را ؟ نا امیدم . نا امیدم

پنج شنبه : 03 / 02 / 1394

شاعر الهه فاخته

 

پ.ن: فقط می توانم بگویم زندگی سختی داشته ام .


سایت رسمی الهه فاخته دلم ,  ,فاخته ,یک ,میگیرد ,الهه ,الهه فاخته ,شاعر الهه ,فاخته   ,میگیرد از ,نا امیدممنبع

عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من

متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی

دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته

داستان دختر گم شده در کوچه های شهر

پدرم دیگر نیست

شعر بی قراری از کتاب وشاید عشق 1

شعر فریاد بی پاسخ از کتاب صدای حق مقدمه

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کامپیوتر اِوان فروشگاه تخفیفی یادگیری دروس کنکور با حرف آخر اجناس فوق العاده خرید اینترنتی ویدئو پروژکتور جیبی چگونه فضانوردان سفرهاي فضايي انجام مي دهند زمان سرا فروش نایلون عریض باکیفیت یکم بیشتر بمون تی تی کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد