بانو ! ملکه سرزمین خودت باش !
به دور از تمام باید ها و نباید ها و قانونهایی که تو را در یک چهارچوب مضحک اسیر می کند ,
خودت را باور کن و باور داشته باش تو . آری تو با همین دستهای ظریف و لاک زده ات , و با همین موهای پریشانت می توانی لذت موفقیت را بچشی !
فقط کافیست خودت را باور داشته باشی !
بانو ! تو برای گام های بلند خویش اول باید خودت را بشناسی
خودت را با تمام داشته هایت بپذیر , با همین ظرافت تن , لطافت پوست , اشک ها و عشوه هایت
آن گاه برای خوب بودن برخیز
اجازه نده دست هیچ مردی , یا دست هیچ قانونی سد راهت بشود
قوی و پر قدرت ادامه بده و خود را چون ملکه ای در کاخ سرزمین درونت بدان .
ملکه ای که از درون , برتر است
ملکه ای که یک شاه مهربان دارد
یک گل بخر ! و گاهی عصرها مقابلش بنشین و یک لیوان چای سبز بخور ! ببین چه قدر شباهت است بین تو و آن گل زیبا !
بقیه دلنوشته بانو ملکه سرزمین خودت باش در ادامه مطلب
عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من
متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی
دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر