دلنوشته ای برای پرستاران و پزشکان تمام جهان 

مبارزه با کرونا ویروس

نویسنده الهه فاخته

برگی از برگی دیگر شتاب میگیرد
به انتظار بهار نشسته بودیم که ناگهان پاییز شد!

دستی مهربان ، صورت تب دار مرا لمس میکند.
در این وحشت دامن گیر، کسی به هم خون خود رحم نمی کند، دلها ترسیده اند و دستی، بازوی ناتوانی نمی گیرد.

دستی مهربان، به لبهای شعله گرفته ازاین مرگ سیاه، جرعه ای می نوشاند که کسی جراتش را نمی کند.

اینجا سنگر است، مرز بین زندگی و مرگ!
می دانند که ممکن است بمیرند اما می آیند
می دانند که اینجا حال همه خراب است اما می مانند

این لشگر فرمانده ندارد. اما سرباز دارد!
سربازی که نه برای پول، نه برای شهرت آمده است
سربازی که برای خنثی کردن مین آمده است

آههههای سرباز، تو نه تنها سرباز وطن بلکه سرباز هم وطن شده ای!
آهای سرباز، تمام قد برایت می ایستم و برایت پا می کوبم
جانم فدای جانت
یا حق

الهه آجرلو فاخته
دلنوشته های کرونایی من
بامداد پنجم فروردین هزار و سیصد و نود و نه

تقدیم به تمام پرستاران و پزشکان سرزمینم که این روزها جان خود را در دست گرفته و برای نجات یا تسلی بیماران می کوشند.
تنتان سلامت 

سایت رسمی الهه فاخته ای ,دلنوشته ,سرباز ,فاخته ,نمی ,تمام ,اما می ,الهه فاخته ,دانند که ,تقدیم به ,فاخته دلنوشتهمنبع

عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من

متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی

دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته

داستان دختر گم شده در کوچه های شهر

پدرم دیگر نیست

شعر بی قراری از کتاب وشاید عشق 1

شعر فریاد بی پاسخ از کتاب صدای حق مقدمه

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

tamireojaqgazelofratech غرور بهترین سایت انواع طرح توجیهی سرمایه گذاری fooladsell آموزش وردپرس مرجع خدمات اينترنتي ایران مشاورتحصیلی پرده بازار مشاوره تحصیلی بدون کنکور و بدون آزمون دانشگاه ها