فقر مزه ایست که تا طعم آن را نچشید، درکش نمیکنید!
نه تلخ و نه ملس، نه شور نمیدانم شاید بی مزه است تا زمانیکه بخواهی زندگی کنی نه زنده بمانی!
میگوید : فلانی اگر ندارد چرا ماهی یکبار برای کل خانواده اش بستنی سنتی با فالوده میگیرد! کسی که ندارد نمیخرد. نمیخورد!
کسی که ندارد، شاید یک روز درمیان غذا بخورد، شاید تمام مسیر ها را پیاده گز کند اما ماهی یکبار برای خانواده اش بستنی سنتی با فالوده بخرد میدانی چرا؟
چون او میداند خوشبختی آرامش همراه با لذت است. حتی ماهی یکبار
نمیشود چون فقیر است از او بخواهی فقط برای زنده ماندنش تلاش کند!
این ته بی انصافیست
این نگرش نوعی ظلم است
آدمها در هرشرایط و مکانی که باشند میتوانند طعم خوشبختی را بچشند وبرایش تلاش کنند چون امید زندگی رسیدن به همین خوشبختی هاست تا تکرار شود!
بقیه فقر چیست در ادامه مطلب .
عاشقانه های کتاب شعرواره های سپید من
متن آرزو کردن از خداوند در آستانه سی سالگی
دلنوشته سی سالگی به قلم بانو الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر